to finish off

to fɪnɪʃ ɔf


فارسی

1 عمومی:: كارهای‌ دست‌ باخرراانجام‌ دادن‌، تمام‌ كردن‌، پرداخ

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code